شیخ را گفتند:فلان کس بر روی آب می‌رود».

گفت: سهل است. وزغی و صعوه ای نیز بروی آب می‌رود».

گفتند که: فلان کس در هوا می‌پرد!»

گفت: زغنی ومگسی در هوا بپرد».

گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌رود».

شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می‌شود، این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق ستد و داد کند و با خلق در آمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد.

داستان های اسرارالتوحید

داستان شکرگذاری

می‌رود» ,یک ,خلق ,کس ,گفتند ,فلان ,فلان کس ,کس در ,با خلق ,در یک ,آب می‌رود»

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نوار تیپ 1000 متری نوار آبیاری قطره ای خرید قیمت لوله پلی اتیلن وِمکا آموزش مقاله نویسی لذت آشپزی کردن برای عزیزانمان shamimrpayiz dastan-moorcheh خانه‌ی سبز ماجراهای من و خودم! پرومد کمپانی مجازی dct1